بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم اللَّه : علم (اسم) خداوند تبارک و تعالى است، بعضى گویند اصل آن اله است، همزهاش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام گردیده است، صاحب قاموس گوید: اصحّ آنست که علم غیر مشتقّ است . باید دانست: در این کلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالى منظور نیست و آن فقط علم ذات بارى است، ولى التزاما بجمیع صفات خدا دلالت دارد و شاید از این جهت گفتهاند: اللَّه نام ذات واجب الوجودى است که جامع تمام صفات کمال است. این لفظ مبارک مجموعا دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجید آمده است پنج بار «اللّهم» و بقیّه «اللَّه» (المعجم المفهرس ). وجود حق تعالى و توحید او اساس دین مبین اسلام و تمام ادیان آسمانى است، هیچ دینى و هیچ دانشمندى، موقعیّت و عظمت و وجود و صفات خدا را مانند قرآن تعریف نکرده و نشان نداده است قاموس قرآن، ج1، ص: 9 أله: الإِلَهُ: الله عز و جل، و کل ما اتخذ من دونه معبوداً إلَهٌ عند متخذه، و الجمع آلِهَةٌ. و الآلِهَةُ: الأَصنام، سموا بذلک لاعتقادهم أَن العبادة تَحُقُّ لها، و أَسماؤُهم تَتْبَعُ اعتقاداتهم لا ما علیه الشیء فی نفسه، و هو بَیِّنُ الإِلَهةِ و الأُلْهانیَّةِ: و فی حدیث وُهَیْب بن الوَرْد: إذا وقع العبد فی أُلْهانیَّة الرَّبِّ، و مُهَیْمِنِیَّة الصِّدِّیقین، و رَهْبانِیَّةِ الأَبْرار لم یَجِدْ أَحداً یأْخذ بقلب لسان العرب، ج13، ص: 46 رحم: الرحمن الرحیم: اسمان مشتقان من الرحمة، و رحمة الله وسعت کل شیء، (و هو أرحم الراحمین) «1» (1) زیادة من التهذیب مما نسب إلى اللیث ، و یقال: ما أقرب رحم فلان إذا کان ذا مرحمة و بر، و قوله- جل و عز- وَ أَقْرَبَ رُحْماً ، أی أبر بالوالدین من القتیل الذی قتله الخضر- علیه السلام-، [و کان الأبوان مسلمین و الابن کان کافرا فولد لهما بعد بنت فولدت نبیا، و أنشد : أحنى و أرحم من أم بواحدها رحما و أشجع من ذی لبدة ضاری) «2 » (2) ما بین القوسین من التهذیب و مثله فی اللسان، و أما فی الأصول المخطوطة فقد جاء: و کانت ابنة ولدت بنتا و الابن کان کافرا. و لا وجود للبیت فی الأصول المخطوطة (لسان العرب، ج12، ص: 230 )) تفسیر (بسیار مىشود که مردم، عملى را که مىکنند، و یا مىخواهند آغاز آن کنند، عمل خود را با نام عزیزى و یا بزرگى آغاز مىکنند، تا باین وسیله مبارک و پر اثر شود، و نیز آبرویى و احترامى به خود بگیرد، و یا حد اقل باعث شود که هر وقت نام آن عمل و یا یاد آن به میان مىآید، به یاد آن عزیز نیز بیفتند . [آغاز نمودن اعمال و گفتار با نام خدا ادب است و عمل را خدایى و نیک فرجام مىکند ] عین این منظور را در نامگذاریها رعایت مىکنند، مثلا مىشود که مولودى که برایشان متولد مىشود، و یا خانه، و یا مؤسسهاى که بنا مىکنند، بنام محبوبى و یا عظیمى نام مىگذارند، تا آن نام با بقاء آن مولود، و آن بناى جدید، باقى بماند، و مسماى اولى به نوعى بقاء یابد، و تا مسماى دومى باقى است باقى بماند، مثل کسى که فرزندش را به نام پدرش نام مىگذارد، تا همواره نامش بر سر زبانها بماند، و فراموش نشود.این معنا در کلام خداى تعالى نیز جریان یافته، خداى تعالى کلام خود را به نام خود که عزیزترین نام است آغاز کرده، تا آنچه که در کلامش هست مارک او را داشته باشد، و مرتبط با نام او باشد، و نیز ادبى باشد تا بندگان خود را به آن ادب، مؤدب کند، و بیاموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهایش این ادب را رعایت نموده، آن را با نام وى آغاز نموده، مارک وى را به آن بزند، تا عملش خدایى شده، صفات اعمال خدا را داشته باشد، و مقصود اصلى از آن اعمال، خدا و رضاى او باشد، و در نتیجه باطل و هالک و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدایى آغاز شده که هلاک و بطلان در او راه ندارد.. خواهید پرسید که دلیل قرآنى این معنا چیست؟ در پاسخ مىگوئیم دلیل آن این است که خداى تعالى در چند جا از کلام خود بیان فرموده: که آنچه براى رضاى او و به خاطر او و به احترام او انجام نشود باطل و بى اثر خواهد بود، و نیز فرموده: بزودى بیک یک اعمالى که بندگانش انجام داده مىپردازد، و آنچه به احترام او و به خاطر او انجام ندادهاند نابود و هباء منثورا مىکند، و آنچه به غیر این منظور انجام دادهاند، حبط و بى اثر و باطل مىکند، و نیز فرموده: هیچ چیزى جز وجه کریم او بقاء ندارد، در نتیجه هر چه به احترام او و وجه کریمش و به خاطر رضاى او انجام شود، و به نام او درست شود باقى مىماند، چون خود او باقى و فنا ناپذیر است، و هر امرى از امور از بقاء، آن مقدار نصیب دارد، که خدا از آن امر نصیب داشته باشد.) ترجمه المیزان، ج1، ص: 24-25 و نیز این معنا همانست که حدیث مورد اتفاق شیعه و سنى آن را افاده مىکند، و آن این است که رسول خدا (ص) فرمود: (هر امرى از امور که اهمیتى داشته باشد، اگر به نام خدا آغاز نشود، ناقص و أبتر مىماند، و به نتیجه نمىرسد) «1 تفسیر صافى ج 1 ص52 وبازدر حدیث معروفى از پیامبر ص مىخوانیم: کل امر ذی بال لم یذکر فیه اسم اللَّه فهو ابتر: " هر کار مهمى که بدون نام خدا شروع شود بىفرجام است" «1» (1) بحار جلد 16 باب 58 (طبق تفسیر البیان جلد 1 صفحه 461) (امیر مؤمنان على ع پس از نقل این حدیث اضافه مىکند" انسان هر کارى را مىخواهد انجام دهد باید بسم اللَّه بگوید یعنى با نام خدا این عمل را شروع مىکنم، و هر عملى که با نام خدا شروع شود خجسته و مبارک است.